رای شعبه حقوقی دیوان عالی کشور درباره علم قاضی

از ویکی حقوق
پرش به ناوبری پرش به جستجو
رای شعبه حقوقی دیوان عالی کشور شماره ۹۱۰۹۹۷۰۹۰۸۶۰۰۴۲۲
شماره دادنامه۹۱۰۹۹۷۰۹۰۸۶۰۰۴۲۲
تاریخ دادنامه۱۳۹۱/۱۰/۱۹
نوع رأیرأی شعبه
نوع مرجعشعبه دیوان عالی کشور
شعبهشعبه ۳۰ دیوانعالی کشور
گروه رأیرای حقوقی
موضوععلم قاضی
قاضیمحمد علی کریم پور
اکبری

رای شعبه حقوقی دیوان عالی کشور درباره علم قاضی: در جرم زنای غیر محصن مواردی مانند گواهی پزشکی قانونی مبنی بر باکره نبودن و پرینت مکالمات تلفنی برای اثبات علم به جرم کفایت می کند و می توان بر این مبنا حکم به صدور مجازات حدی داد.

رأی خلاصه جریان پرونده

حسب محتویات پرونده آقای ش.الف. با مراجعه به کلانتری ... الف اعلام نموده که خواهرش به نام ب.الف. در مورخه ۹۰/۵/۳ به دلیل درگیری لفظی با وی از منزل خارج و مراجعه نکرده است و کارت ملی و گوشی موبایل خود به شماره ... را با خودش برده است و علت درگیری خود با خواهرش را صحبت با یک مزاحم تلفنی اعلام کرده و شماره تلفن فرد مزاحم را ... اعلام کرده است پس از انعکاس موضوع به دادستان الف موضوع برای رسیدگی به بازپرس شعبه اول دادسرای عمومی و انقلاب الف ارجاع شده است. در مورخه ۹۰/۵/۱۲ آقای ج.الف. با حضور در آگاهی اعلام نموده که فردی به هویت نامعلوم با شماره تلفن وی تماس گرفته و گفته است دخترت به نام ب.الف. با من است و در شهر ت در مسافرخانه هستیم بیایید اینجا دخترتان را تحویل دهم و با دخترم صحبت کردم اظهارات وی را تأیید کرده است که با عزیمت به شهر ت دخترم را که در جاده رها کرده بود برداشتیم و به الف آوردیم با توجه به اظهارات دخترم از فردی که دخترم را برده است شاکی هستیم. خانم ب.الف. در تحقیقات به عمل آمده از وی در نیروی انتظامی اظهار داشته بنده از حدود شش ماه قبل تلفنی با آقای الف.م. صحبت می کردم پس از اینکه خانواده ام موضوع را فهمیدند من به او اطلاع دادم او گفت من تو را خواهم گرفت با او قرار گذاشتیم با خودروی نیسان که شماره اش را نمی دانم آمد و من هم به ترمینال رفتم و با هم به شهر ت رفتیم و از شهر ت به یک روستا نزدیکی شهر ترفتیم که اسم روستا را نمی دانم در روستا مرا به یک ساختمان نیمه کاره برد و تا دیروز ۹۰/۵/۱۲ من در آن خانه بودم شب ها به خانه می آمد و روز ها درب اطاق را از بیرون می بست گوشی تلفن مرا گرفته و خاموش می کرد و روز آخر به خودم داد که با خانواده ام تماس گرفتم و مرا در نزدیکی فرودگاه رها کرد در این مدت چندین بار با هم نزدیکی کرده ایم من دختر نیستم. در تحقیق به عمل آمده از ب.الف. در بازپرسی وی اظهار داشته از الف.م. شکایت دارم من را گول زد به شهر ت برد و الان مرا رها کرده است در مورد نحوه آشنایی خود با نامبرده گفته است که نیسان وانت دارد بار می آورد بیرون دیدم آشنا شدم ۳۵ سال سن دارد. سپس اظهارات خود در کلانتری را بازگو کرده است و ادامه داده گواهینامه اش را دیده ام اسمش الف.م. است وقتی خانواده ام فهمیدند که من با او ارتباط دارم با من دعوا کردند من جریان را به الف. گفتم گفت بیا فرار کنیم من هم رفتم این بلا سرم آمد و مرا رها کرد من حاضرم با او ازدواج کنم ولی او را نمی دانم. به دستور بازپرسی پرینت مکالمات شاکیه با متهم اخذ شده و محل سکونت متهم بخش ... اعلام شده است و نیز شاکیه به پزشکی قانونی معرفی گردیده و پزشکی قانونی پس از معاینه اعلام نموده که بکارت نامبرده (شاکیه) دارای پارگی می باشد از نوع جدید است و مربوط به کمتر از یک ماه اخیر است. سپس بازپرس شعبه فوق الذکر با توجه استعلام به عمل آمده از مخابرات که محل سکونت متهم را بخش ... اعلام نموده قرار عدم صلاحیت به شایستگی دادگاه بخش ... صادر نموده و قرار صادره مورد موافقت دادستان الف قرار گرفته است. پس از ارسال پرونده رئیس دادگاه بخش ... دستور استعلام محل مکالمات متهم با شاکیه را صادر کرده و اداره مخابرات شهرستان الف آخرین موقعیت مکانی مشترک را توابع شهر ت اعلام نموده است. ضمنا آقای م.ف. وکیل دادگستری از [طرف] الف.م. اعلام وکالت نموده است. شاکیه در دادگاه بخش ... اظهار داشته الف.م. به طریقی به شماره تلفن من به شماره ... دسترسی پیدا کرد و حدود ۴ یا ۵ ماه تلفنی با بنده صحبت می کرد و بعد جریان رفتن با او را به شرح فوق الذکر شرح داده است و گفته است جلوی ترمینال الف بنده را سوار کرد و به همراه دوستش به نام ر. بود جلوی ترمینال شلوغ بود و مسافر زیاد بود کسی به ما شک نکند آنجا قرار گذاشتیم و نرسیده به روستا دوستش را پیاده کرد و در روستا به منزلی مرا برد اولین لحظه خواست تجاوز کند مانع شدم و گفتم بعد از عروسی این کار بایستی انجام گیرد ولی وی زیر تمام حرف های خود زد و دست و پای بنده را بست و به عنف به بنده تجاوز کرد در آن لحظه دختر باکره بودم و مدت ده روز آنجا بودم در این مدت مثل زن و شوهر با همدیگر بودیم و بعد از آن نامبرده در خیابان ساعت ۵ صبح در مرا پیاده کرد و گفت با پدرم تماس بگیرم تا مرا ببرند و من هم تماس گرفتم و پدر مرا به منزلمان در الف برد و به علت اینکه گوشی وی را گرفته بود و درب را قفل می کرد نتوانسته با کسی تماس بگیرد. در دادگاه بخش متهم الف.م. پس از قرائت گزارش مأمورین اظهار داشته بنده وی را ندیده ام و نمی شناسم بنده نه این کاره هستم و نه دنبال این کارها می روم سؤال شده با توجه به تماس های متعدد شما ادعای عدم شناخت او را چگونه تبیین می کنید پاسخ داده است نامبرده از روستای ... خیابان ... سوار بر پراید به رانندگی اینجانب شد حدود اواسط تابستان بود که زمان بارگیری یونجه های که به شهر ت می رفتم خودروی مذکور متعلق به دامادمان بود به نام م.ش. فکرکردم نامبرده هم ولایتی ماست و در ... پیاده خواهد شد که به محض نشستن شروع به گریه کرد پرسیدم چرا گریه می کنی؟ که حسب ادعای وی اسم دو نفر به نام های ح. و ح. هر دو ر. داد که اظهار می کرد اینجا را نمی شناسد و دو نفر مذکور او را به روستا آورده اند که اصرار می کرد به مقصدش برسانم، بنده نمی دانستم وی اهل کجاست فکر کردم مقصد وی شهر ت است و به محض رسیدن در شهر ت در پارک ... نگه داشتم که گفت اهل شهرستان است نمی تواند برود من به دروغ او را گول زدم و از ماشین پیاده کردم از تلفن عمومی با تلفن ۱۱۰ تماس گرفتم و گفتم این خانم مشکوک است وی را از آنجا ببرند و شماره تلفن خود را آنجا به وی دادم به این دلیل که او را گول بزنم تا پیاده شود که در این لحظه خانم الف. اظهار داشته اگر من با وی ارتباط نداشتم، چطور نقشه منزل وی را می دانم و متهم اظهار داشت نقشه منزل مرا ح. و ح.ر که خود خانم ادعا کرده به او داده اند. سپس دادگاه اتهام زنا با خانم الف. را به متهم الف.م. تفهیم نموده که متهم اظهار داشته عرایض همان است که گفتم وکیل متهم نیز اظهار داشته که موکل به کلی منکر برقراری هرگونه رابطه نامشروع و زنا می باشد. دادگاه از متهم پرسیده آیا نقشه ترسیمی منزل شما توسط شاکیه را قبول دارید پاسخ داده است بلی قبول دارم ح. و ح. هر دو ر. نقشه را به او داده اند و در آخرین دفاع نیز مطلب خاصی نگفته است سپس دادگاه با اعلام ختم رسیدگی درخصوص اتهام الف.م. مبنی بر زنا موضوع شکایت خانم ب.الف. به استناد مواد ۸۸ و ۱۰۰ و ۱۰۵ قانون مجازات اسلامی به تحمل ۱۰۰ تازیانه حدی محکوم نموده است با اعتراض وکیل محکوم علیه پرونده در شعبه سوم دادگاه تجدیدنظر استان مطرح و مرجع اخیرالذکر به این استدلال که شکایت شاکیه زنا به عنف بوده و رسیدگی به آن اتهام با توجه به تبصره یک ماده ۲۰ قانون تشکیل دادگاه های عمومی و انقلاب و ماده ۲۴۹ قانون آیین دادرسی کیفری در صلاحیت دادگاه کیفری استان می باشد، لذا با نقض دادنامه قرار عدم صلاحیت به شایستگی دادگاه های کیفری استان صادر نموده است. سپس پرونده به شعبه دوم دادگاه تجدیدنظر (کیفری استان) ارجاع و در دادگاه کیفری استان شاکیه اظهارات قبلی خود در مورد دوستی با متهم و قصد ازدواج با وی و تجاوز به وی در روستای ... را مطرح و وکیل شاکیه نیز اظهار داشته موکله به قصد ازدواج با متهم فرار نموده و ایشان او را به آن روستا برده و با ارعاب و تهدید به وی تجاوز کرده است متهم نیز همان مطالب قبلی که در دادگاه بخش گفته بود را تکرار کرده و منکر تجاوز به شاکیه شده است وکیل متهم نیز با توجه به انکار موکل وی و فقد دلیل خواهان برائت وی شده است و متهم نیز در آخرین دفاع تجاوز به عنف با شاکیه را قبول نکرده و نماینده دادستان نیز تقاضای صدورحکم شایسته را نموده است. سپس دادگاه با اعلام ختم رسیدگی درخصوص اتهام الف.م. فرزند ق. دایر به تجاوز زنا به عنف نسبت به شاکیه خانم ب.الف. ز.ب. با توجه به محتویات پرونده و اظهارات شاکیه و انکار متهم به لحاظ فقدان ادله اثباتی بنا به اصل کلی برائت و ماده ۱۷۷ قانون آیین دادرسی کیفری حکم به برائت نام برده از اتهام انتسابی صادر نموده است اما با توجه به اظهارات شاکیه و اظهارات بلاوجه متهم و وکیل ایشان و ملاحظه پرینت مکالمات تلفنی طرفین و گواهی پزشکی قانونی و سایر قراین و امارات موجود در پرونده با حصول علم به عمل متهم در حد زنای غیر محصن مستندا به مواد ۱۰۵ و ۱۰۰ قانون مجازات اسلامی مشارالیه را به تحمل یک صد تازیانه به عنوان حد شرعی محکوم می نماید. پس از صدور رأی و ابلاغ دادنامه وکلای طرفین با تقدیم لوایحی نسبت به حکم صادره اعتراض نموده اند وکیل شاکیه از جهت اینکه اتهام متهم زنای به عنف بوده و محکومیت متهم به زنای غیر محصن فاقد وجاهت قانونی است به حکم محکومیت صادره اعتراض نموده و وکیل محکوم علیه نیز به لحاظ فقدان هرگونه دلیل و بینه قانونی و شرعی با تأکید بر قاعده درء خواهان نقض دادنامه گردیده است لوایح وکلای معترضین هنگام شور قرائت خواهد شد.

رأی شعبه دیوان عالی کشور

درخصوص تجدیدنظرخواهی آقای الف.م. با وکالت آقای م.ف. و تجدیدنظرخواهی خانم ب.الف. با وکالت آقای ر.ط. نسبت به آن قسمت از دادنامه به شماره فوق الذکر صادره از شعبه دوم دادگاه کیفری استان که راجع به محکومیت آقای الف.م. به تحمل یک صد ضربه تازیانه حدی به اتهام انتسابی به وی می باشد با توجه به اینکه اعتراض مؤثری که موجبات نقض دادنامه صادره را از جهت مذکور ایجاب نماید از سوی وکلای تجدیدنظرخواهان به عمل نیامده و حصول علم نیز برای هیأت دادگاه به نحوه متعارف بوده از حیث رعایت قواعد دادرسی ایرادی بر دادنامه صادره مترتب نیست. لذا با رد اعتراضات به عمل آمده مستندا به بند الف ماده ۲۶۵ قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور کیفری دادنامه تجدیدنظرخواسته را در قسمت مورد تجدیدنظرخواهی ابرام می نماید.

رئیس شعبه ۳۰ دیوان عالی کشور عضو معاون

کریم پور اکبری

مواد مرتبط

جستارهای وابسته