رای شعبه حقوقی دیوان عالی کشور درباره شرط نفی اعتبار نظریه متخصصین پزشکی قانونی توسط دادگاه

از ویکی حقوق
پرش به ناوبری پرش به جستجو
رای شعبه حقوقی دیوان عالی کشور شماره ۹۱۰۹۹۷۰۹۰۹۱۰۰۴۵۶
شماره دادنامه۹۱۰۹۹۷۰۹۰۹۱۰۰۴۵۶
تاریخ دادنامه۱۳۹۱/۱۰/۲۷
نوع رأیرأی شعبه
نوع مرجعشعبه دیوان عالی کشور
شعبهشعبه ۳ دیوانعالی کشور
گروه رأیرای حقوقی
موضوعشرط نفی اعتبار نظریه متخصصین پزشکی قانونی توسط دادگاه
قاضیحسن غفار پور
سواد کوهی فر

رای شعبه حقوقی دیوان عالی کشور درباره شرط نفی اعتبار نظریه متخصصین پزشکی قانونی توسط دادگاه: در دعوای صدور حکم حجر، نفی اعتبار نظریه متخصصین پزشکی قانونی توسط دادگاه، باید مستند به دلیل قضایی و مستند قانونی باشد.

رأی خلاصه جریان پرونده

در تاریخ ۹۱/۲/۲۶ م.، ... م.ج. طی دو فقره درخواست به اداره سرپرستی شهر تسلیم و توضیح داده اند که پدرشان گ.ج. به دلیل کهولت سن قادر به تصمیم گیری در مورد اموال خود نیست و مورد سوء استفاده قرار می گیرد درخواست رسیدگی به حجر او کرده اند. اداره سرپرستی نظریه پزشکی قانونی را جلب کرده است سازمان یاد شده طی شماره ۱۸۰۰ -۹۱/۳/۳ گزارش کرده که گ. ج. دارای شخصیت وابسته به اطرافیان بوده و علائمی از اختلال عملکرد مغزی به طور نسبی دارا بوده ولی علائم به نفع تحلیل قوای عالی مغزی ندارد با توجه به اینکه قدرت قضاوت وی می تواند تحت تأثیر ویژگی های شخصیتی منجر به تصمیمات آسیب ساز اقتصادی گردد توصیه می شود دارای قیم قانونی و مشاوره در امور مالی باشد وضعیت فوق متصل به زمان صغر نمی باشد (برگ ۴) نتیجه را به دادگاه گزارش و درخواست صدور حجر او شده است محکمه پس از تحقیق از شهود و خود گ.ج. ختم رسیدگی را اعلام و طی دادنامه شماره ۹۰۰۹۹۷۲۴۰۰۲۰۰۶۰۶ - ۹۱/۳/۲۰ حکم به حجر وی به لحاظ سفاهت از تاریخ ۹۱/۲/۲۶ صادر کرده است دادنامه در تاریخ ۹۱/۵/۹ در دفتر دادگاه به گ.ج. ابلاغ گردیده است بنیاد شهید طی نامه شماره ۴/۵۷/۸۲۰۲۶۳/۱۴۰۲۰ به اداره سرپرستی گزارش نموده است که گ.ج. دارای سه فرزند پسر و دو دختر و پدر شهید ح.ج. است هر کدام از فرزندان یک آپارتمان مستقل از پدر خود گرفته اند تا جایی که به واسطه آزار و اذیت فرزندان مجبور به ترک دیار شده و در سکنی گزیده و همسری اختیار نموده اند که در این سن و سال از وی نگهداری نماید لیکن فرزندان دست از سر ایشان برنداشته و با ادعای محجوریت با هر بار مراجعه به موجبات آزار روحی و جسمی وی را فراهم آورده و با شناختی که از ایشان داریم و سوابق پرونده وی را از بنیاد استعلام نموده ایم نامبرده صحیح و سالم بوده و ادعای محجوریت امری واهی و ناشی از زیاده خواهی فرزندان است (برگ۳۴پرونده) گ.ج. از رأی صادره شخصا درخواست تجدیدنظر نموده است عمده اعتراض وی این است فرزندان او با کارگردانی و صحنه سازی حکم حجر او را گرفته اند به بهانه گردش بردن در به درمانگاه برده و به وی گفته اند که او را چکاپ می کنند و چکاپ یک هفته حداقل وقت لازم دارد ولی همه را یک ساعته انجام داده اند و با هماهنگی یک از اقربا صورت گرفته است و قصد فرزندان گرفتن سرپناه من است چون زن من به من خدمت و آسایش ایجاد کرده است و قاضی درست از من تحقیق نکرده است فقط قیمت آپارتمان را پرسیده و به همسرم گفتم که مدرک آن را بیاورد تا جواب دهم ولی آن را نشانه سفاهت دانسته است در فرزندان قفل خانه را شکسته اند و داخل منزل من شده اند. لذا به رأی صادره اعتراض درخواست رسیدگی و نقض حکم آن را دارد. رسیدگی به شعبه اول دادگاه تجدیدنظر استان ارجاع گردیده است دادگاه مرقوم به شرح دادنامه شماره ۹۱۰۹۹۷۲۴۰۱۷۰۰۴۴۶ مورخ ۹۱/۶/۱ با استدلالی که کرده نظریه پزشکی قانونی را غیر مستند و با لحاظ گزارش بنیاد شهید دادنامه تجدیدنظرخواسته را نقض و حکم به رد درخواست حجر صادر کرده است. م.م. از آن فرجام خواهی نموده اند حاصل اعتراض آنان این است که پزشکی قانونی به طور قطع بر عدم حجر نظر نداده است و عدم توانایی فرجام خوانده را در امور مالی خود مورد تأیید قرار داده است و شهادت شهود هم مؤید آن می باشد اظهار نظر بنیاد شهید بی پایه و در قبال نظریات متخصصین ارزش ندارد و سالهاست که پدر ما دارای این وضعیت است و امورات او را همسر دوم وی به عهده گرفته و اقدام به خرید ملک پدر به نام خود نموده است لذا پدر ما خود فاقد توان تصمیم گیری است. درخواست رسیدگی و نقض دادنامه صادره را نموده اند. فرجام خوانده اقدامات فرزندان را به عنوان اذیت و آزار خود تلقی و حجر را تکذیب و خود از موهبت عقل برخوردار اعلام کرده است و اضافه نموده که کهولت سن دلیل بر حجر نیست و اظهارات و مدافعات فرجام خواهان را رد نموده است. پرونده پس از تبادل لوایح برای رسیدگی به دیوان عالی کشور ارسال و در دستور کار این شعبه قرار گرفته است، لوایح طرفین در جلسه شور قرائت می شود.

رأی شعبه دیوان عالی کشور

هرچند فرجام خواهان حسب محتویات پرونده بدوی درخواست کنندگان صدور حکم حجر فرجام خوانده و از فرزندان وی هستند و باید اسامی آنان در آراء صادره به عنوان طرف ثبت و قید می شد لیکن به هر تقدیر طبق ماده ۴۴ قانون امور حسبی هم حق اعتراض به رأی صادره از دادگاه تجدیدنظر را دارند و اعتراضات فرجامی آنان با توجه به رسیدگی های معموله و مستندات رأی دادگاه بدوی موجه تلقی می گردد چون استدلال دادگاه تجدیدنظر در نقض دادنامه بدوی صرفا به استناد گزارش بنیاد شهید است اگر دادگاه نظریه پزشکی قانونی را فاقد مبنا و بی اعتبار می دانست با توجه به صراحت آن و اعتراض تجدیدنظرخواه به آن باید موضوع را به هیأت پزشکی متخصص دیگری ارجاع می داد نفی اعتبار نظریه متخصصین و مؤدای شهادت شهود باید مستند به دلیل قضایی و مستند قانونی باشد گزارش بنیاد شهید نمی تواند آن را بی اعتبار کند اقتضاء داشته با توجه به اعتراض طرفین و محتویات پرونده دادگاه تجدیدنظر به استناد و اعتراض تجدیدنظرخواه موضوع را به هیأت دیگر پزشکان متخصص ارجاع و عند اللزوم مجددا از شهود طرفین و همسر فعلی تجدیدنظرخواه تحقیق و خود او را به دادگاه احضار و دقیقا از او اختبار به عمل آورده با لحاظ ماده ۱۹۹ قانون آیین دادرسی مدنی و مواد ۳۷ و ۵۷ قانون امور حسبی اگر تحقیقات دیگری که درکشف حقیقت لازم است انجام و سپس با توجه به نتیجه حاصله مبادرت به صدور رأی می کرد علی هذا دادنامه فرجام خواسته به علت نقص رسیدگی و تحقیقات مستندا به بند ۵ ماده ۳۷۱ قانون آیین دادرسی مدنی نقض و رسیدگی بعدی وفق بند الف ماده ۴۰۱ با لحاظ بند الف ماده ۴۰۵ قانون یاد شده به شعبه صادر کننده رأی یا قائم مقام قانونی آن تفویض می گردد.

رییس شعبه ۳ دیوان عالی کشور- مستشار

غفار پور - سواد کوهی فر

مواد مرتبط

جستارهای وابسته