ماده ۶۶ قانون تشکیلات و آیین دادرسی دیوان عدالت اداری

از ویکی حقوق
پرش به ناوبری پرش به جستجو

ماده ۶۶ قانون تشکیلات و آیین دادرسی دیوان عدالت اداری (اصلاحی ۱۴۰۲/۰۲/۱۰): دادخواست تجدیدنظر توسط رئیس دیوان به یکی از شعب تجدیدنظر ارجاع می‌شود.

توضیح واژگان

دادخواست: فرهنگستان دادخواست را به جای واژه عرضحال به کار برده‌ است. [۱]

دادخواست در معانی ذیل استعمال می‌شود:

۱) ظلامه، شرح مختصر دعوی در مقام ارائه به دادگاه که در آن نام متداعیین و خواسته و غالباً با ذکر ادله مدعی همراه است.

۲) ورقه رسمی که شرح ظلامه در آن نوشته شده باشد. [۲]


دیوان عدالت اداری: مطابق اصل ۱۷۳ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران: «به منظور رسیدگی به شکایات، تظلمات و اعتراضات مردم نسبت به مأمورین یا واحدها یا آیین‌نامه‌های دولتی و احقاق حقوق آنها، دیوانی به نام دیوان عدالت اداری زیر نظر رئیس قوه قضائیه تأسیس می‌گردد. حدود اختیارات و نحوه عمل این دیوان را قانون تعیین می‌کند.»

همچنین به موجب اصل ۱۷۰ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران: «قضات دادگاه‌ها مکلفند از اجرای تصویب‌نامه‌ها و آیین‌نامه‌های دولتی که مخالف با قوانین و مقررات اسلامی یا خارج از حدود اختیارات قوه مجریه است خودداری کنند و هر کس می‌تواند ابطال اینگونه مقررات را از دیوان عدالت اداری تقاضا کند.»

اختصاصی کردن دادرسی‌های اداری به اعتبار شخصیت دولت به عنوان طرف دعواست؛ زیرا تظلم خواهی افراد علیه دولت و مأموران آن و اعمال انتسابی آنان موجب بروز دعوا شده و از عهده سایر افراد خارج است، بنابر همین مورد دعوا عمومی بودن خود را از دست می‌دهد و به مراجع اختصاصی ارجاع می‌گردد.[۳] در خصوص شکایت مردم نسبت به مغایرت مقررات دولتی با موازین اسلامی، دیوان عدالت اداری پرونده امر را به شورای نگهبان می‌فرستد و در صورت تشخیص مغایرت این شورا، دیوان مبادرت به ابطال آن مصوبه خواهد کرد.[۴]

ابطال مقررات دولتی توسط دیوان عدالت اداری، فراتر از حقوق و منافع فردی است؛ بنابراین هر کسی حتی افراد غیر ذینفع می‌توانند ابطال این نوع مقررات را از دیوان تقاضا کند.[۵]


شعب تجدیدنظر:به موجب ماده ۶۵ قانون تشکیلات و آیین دادرسی دیوان عدالت اداری،[۶] «کلیه آرا شعب بدوی دیوان به درخواست یکی از طرفین یا وکیل یا قائم‌مقام قانونی آن‌ها، قابل تجدیدنظرخواهی در شعب تجدیدنظر است…». در صورتی که در مهلت مقرر نسبت به این آرا تجدید نظرخواهی نشود، رأی قطعی می‌شود و اگر تجدیدنظرخواهی شود شعبه تجدیدنظر دیوان، چنانچه اعتراض تجدیدنظرخواه نسبت به حکم شعبه را وارد تشخیص ندهد، حکم شعبه بدوی را تأیید وگرنه آن را نقض و پس از رسیدگی ماهوی مبادرت به صدور رأی می‌نماید. در پایان رسیدگی نیز چنانچه حکم به ورود شکایت توسط شعب دیوان صادر و قطعی شود پس از ابلاغ رأی، شعبه صادرکننده رأی قطعی دستور اجرای آن را مستفاد از ماده ۱۵ قانون تشکیلات و آیین دادرسی دیوان عدالت اداری صادر می‌نماید.[۷]

منابع

  1. علی عباس حیاتی. شرح قانون آیین دادرسی مدنی. چاپ 2. سلسبیل، 1385.  ,شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران: 466888
  2. محمدجعفر جعفری لنگرودی. مبسوط در ترمینولوژی حقوق (جلد سوم). چاپ 4. گنج دانش، 1388.  ,شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران: 330008
  3. سیدمحمد هاشمی. حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران حاکمیت و نهادهای سیاسی (جلد دوم). چاپ 23. میزان، 1391.  ,شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران: 3862804
  4. بیژن عباسی. حقوق اداری. چاپ 2. دادگستر، 1389.  ,شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران: 4573692
  5. امیر ساعدوکیل و پوریا عسکری. قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در نظم حقوق کنونی. چاپ 3. مجمع علمی و فرهنگی مجد، 1388.  ,شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران: 4744956
  6. ماده 65 قانون تشکیلات و آیین دادرسی دیوان عدالت اداری
  7. عبدالله شمس. اجرای احکام مدنی (جلد اول) قواعد عمومی. چاپ 1. دراک، 1397.  ,شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران: 6655000