ماده ۱۰ قانون آیین دادرسی مدنی
ماده ۱۰ قانون آیین دادرسی مدنی: رسیدگی نخستین به دعاوی، حسب مورد در صلاحیت دادگاههای عمومی و انقلاب است مگر در مواردی که قانون مرجع دیگری را تعیین کرده باشد.
پیشینه
ماده ۱۰ قانون آیین دادرسی مدنی سابق مقرر میداشت: «رسیدگی نخستین به دعاوی مدنی راجع به دادگاههای شهرستان و دادگاههای بخش است جز در موادی که قانون، مرجع دیگری معین کرده باشد»[۱] و بند یک ماده ۱۹۷ قانون آیین دادرسی سابق، صلاحیت دادگاه شهرستان نسبت به دادگاه استان و بالعکس و دادگاههای دادگستری نسبت به مراجع غیر دادگستری را صلاحیت ذاتی دانسته بود. صلاحیت ذاتی گاهی از لحاظ صنف دادگاه بود مانند دادگاههای دادگستری و غیر دادگستری و گاهی از لحاظ درجه دادگاه بود مانند صلاحیت دادگاه شهرستان و استان و گاهی از لحاظ نوع دادگاه بود مانند دادگاه عمومی و اختصاصی.[۲] طبق ماده ۸ قانون اصول محاکمات حقوقی و تجاری مصوب ۲۸/۱۰/۱۳۱۴ نیز رسیدگی بدوی به دعاوی حقوقی و تجاری راجع به محاکم ابتدایی و محاکم صلح است جز در مواردی که قانون مرجع دیگری معین کرده باشد.[۳]
نکات توضیحی تفسیری دکترین
منظور از صفت «صالح» در دادگاهها این است که برای رسیدگی به دعاوی و پروندهها باید به دادگاه خاص و تعیین شده برای آن دعوی مراجعه نمود.[۴]
ماده ۱۰ قانون آیین آدرسی مدنی را میتوان مرتبط با ماده ۷ همین قانون دانست و از مفهوم لزوم رسیدگی در مرحله بدوی و صلاحیت رسیدگی در این دو ماده میتوان اینطور نتیجهگیری کرد که اصل بر صلاحیت و لزوم رسیدگی نخستین به دعاوی با دادگاههای عمومی و انقلاب است مگر قانون مرجع دیگری را تعیین کرده باشد. از مواردی که در قوانین مختلف استثنا شده میتوان به ماده ۱ قانون افراز و فروش املاک مشاع ۲۲/۸/۵۷ که رسیدگی به تقاضای افراز را تحت شرایطی در صلاحیت واحد ثبتی محل دانستهاست و یا رسیدگیهای دیوان عدالت اداری که آیین دادرسی خاص داشته که از باب نمونه میتوان دعاوی قابل طرح در کمیسیونهای مالیاتی، گمرکی، ماده ۷۷ و ماده ۱۰۰ شهرداریها، تأمین اجتماعی و هیئتهای راجع به حل اختلاف موضوع قانون کار و ماده ۱۸۹ قانون برنامه سوم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مصوب ۱۷/۱/۱۳۷۹ که رسیدگی به دعاوی کماهمیت را در صلاحیت شورای حل اختلاف قرار داده است اشاره نمود.[۵][۶][۷][۸]
اولین حرکت ذهنی که قاضی در مواجهه پرونده باید به آن توجه کند صلاحیت رسیدگی خود و دادگاه است.[۹]
رویههای قضایی
۱) رسیدگی به اختلافات کارگر و کارفرما با توجه به بند الف ماده ۷ آییننامه اجرایی ماده ۱۸۹ قانون برنامه سوم توسعه … از شمول صلاحیت شورای حل اختلاف خارج و در صلاحیت هیئتهای تشخیص و حل اختلاف اداره کار است.[۱۰]
۲) رای شماره ۸۷–۲۸/۶/۷۱: رسیدگی به شکایات اداری علیه بنیاد مستضعفان قابل طرح در دیوان عدالت اداری میباشد.[۱۱]
انتقادات
رسیدگی قضایی به کند بودن معروف است از آن جا که دادرسی جداگانه درباره دعاوی تجاری در کشورمان وجود ندارد، دادرسی دعاوی تجاری الکترونیکی با همان تشریفاتی انجام میگیرد که در سایر دعاوی مدنی رعایت میشود. سرعت تجارت در فضای مجازی، اقتضا میکند ساز و کارهای سریع تری برای حل و فصل اختلافات استفاده شود.[۱۲]
مصادیق و نمونهها
۱) رسیدگی به دعاوی ناشی از لطمات وارده به حقوق عینی اشخاص توسط دولت در صلاحیت دادگاههای دادگستری باقی میماند، زیرا در این گونه دعاوی نیز، اثبات خطای اداری ضرورتی ندارد به عنوان مثال هرگاه اداره دولتی مبادرت به تصرف عدوانی ملکی بکند، طرح دعوا مستقیماً در دادگاههای عمومی امکانپذیر است، زیرا در این گونه موارد آنچه مهم است، اثبات سابقه تصرف مشروع خواهان است و نیازی به اثبات خطا نیست.[۱۳]
۲) محاکم سیاسی که هدف از تشکیل آن، محاکمه سران دولت است. اندیشه سیاسی منجر به ایجاد محاکم سیاسی شده، این است که محاکمه افراد صاحب قدرت مشکلاتی را در عمل به وجود میآورد. به همین جهت، ترکیب دادگاههای محاکمات سیاسی معمولاً از مقامات قدرتمند سیاسی نظیر اعضای قوه مقننه میباشد.[۱۴]
۳) اصل بر صلاحیت و لزوم رسیدگی نخستین به دعاوی با دادگاههای عمومی و انقلاب است مگر قانون مرجع دیگری را تعیین کرده باشد. از مواردی که در قوانین مختلف استثنا شده میتوان به ماده ۱ قانون افراز و فروش املاک مشاع ۲۲/۸/۵۷ که رسیدگی به تقاضای افراز را تحت شرایطی در صلاحیت واحد ثبتی محل دانستهاست و یا رسیدگیهای دیوان عدالت اداری که آیین دادرسی خاص داشته که از باب نمونه میتوان دعاوی قابل طرح در کمیسیون های مالیاتی، گمرکی، ماده ۷۷ و ماده ۱۰۰ شهرداریها، تأمین اجتماعی و هیئتهای راجع به حل اختلاف موضوع قانون کار و ماده ۱۸۹ قانون برنامه سوم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مصوب ۱۷/۱/۱۳۷۹ که رسیدگی به دعاوی کماهمیت را در صلاحیت شورای حل اختلاف قرارداده است اشاره نمود.[۱۵]
منابع
- ↑ عباس زراعت. محشای قانون آیین دادرسی مدنی در نظم حقوق ایران. چاپ 3. ققنوس، 1389. ,شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران: 578260
- ↑ عباس زراعت. آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی. چاپ 1. خط سوم، 1379. ,شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران: 3532220
- ↑ محسن قره باغی. ترمینولوژی قوانین و مقررات. چاپ 2. مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی، 1386. ,شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران: 1533200
- ↑ عباس ایمانی و امیررضا قطمیری. قانون اساسی در نظام حقوقی ایران پیشینه، آموزه ها، قوانین. چاپ 1. نامه هستی، 1388. ,شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران: 4460356
- ↑ علی مهاجری. مبسوط در آیین دادرسی مدنی (جلد اول). چاپ 1. فکرسازان، 1386. ,شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران: 460720
- ↑ علی مهاجری. قانون آیین دادرسی مدنی در نظم حقوقی کنونی. چاپ 1. فکرسازان، 1390. ,شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران: 568032
- ↑ عبدالله شمس. آیین دادرسی مدنی (جلد اول) (دوره پیشرفته). چاپ 24. دراک، 1389. ,شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران: 1376452
- ↑ عبدالله شمس. آیین دادرسی مدنی (جلد اول) (دوره پیشرفته). چاپ 24. دراک، 1389. ,شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران: 1376444
- ↑ یوسف نوبخت. نگاهی به آیین دادرسی مدنی. چاپ 1. رادنواندیش، 1393. ,شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران: 5201284
- ↑ مجموعه مشاوره های قضایی (آیین دادرسی مدنی و اجرای احکام مدنی). چاپ 1. جنگل، 1389. ,شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران: 3779136
- ↑ عباس زراعت. محشای قانون آیین دادرسی مدنی در نظم حقوق ایران. چاپ 3. ققنوس، 1389. ,شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران: 5540516
- ↑ مصطفی السان. حقوق تجارت الکترونیکی. چاپ 1. سمت، 1391. ,شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران: 3711036
- ↑ سیدمحمدرضا حسینی. یادداشت های محکمه (دفتر اول) (کارگاه آموزشی آیین دادرسی مدنی). چاپ 2. مجمع علمی و فرهنگی مجد، 1389. ,شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران: 2090152
- ↑ سیدمحمد هاشمی. حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران حاکمیت و نهادهای سیاسی (جلد دوم). چاپ 23. میزان، 1391. ,شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران: 3862444
- ↑ علی مهاجری. مبسوط در آیین دادرسی مدنی (جلد اول). چاپ 1. فکرسازان، 1386. ,شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران: 460720